کد مطلب:260214 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:299

خلفای جور معاصر با امام عسکری
دوران حیات امام حسن عسكری علیه السلام كه بیش از چهار پنجم آن، در زمان امامت پدر بزرگوارشان امام علی النقی علیه السلام سپری گشت، مقارن با حكومت چند تن از خلفای جور عباسی است كه نگاهی گذرا به تاریخ حكومت آنان، در شناخت وضعیت عمومی دوران پرنشیب و فراز زندگانی یازدهمین امام معصوم علیه السلام بی تأثیر نبوده و می تواند ما را در درك بهتر وضعیت مخاطره انگیز و شرایط دشوار زندگی و امامت آن بزرگوار یاری دهد.

الف) متوكل:

دشمن سرسخت آل ابوطالب علیه السلام و نسبت به شیعیان بسیار سختگیر بوده است. كینه ی شدید و غضب خانمانسوز او، نسبت به كسانی كه متهم به دوستی اهلبیت علیهم السلام بودند، در تاریخ شهرت دارد. آنان را از كار بركنار می كرد و مستمری بیت المال را از آنان قطع می نمود و مال و ناموسشان را به یغما می برد. دشمنان اهلبیت علیهم السلام و جاعلان اخبار و احادیث علیه آنان را، گرامی می داشت و مقامشان را می افزود. به نقل تاریخ نگاران، هیچكس چون او در تاریخ، اهتمام به امر خبرچینان و جمع آوری اخبار، نداشته است. گویند وقتی ناقلان اخبار برای او از حركت جمعی شیعیان بسوی مدینه یا سامراء خبر می آوردند، گماشتگانی بر راهها مقرر می كرد، تا وجوهات شرعیه را كه به نزد امام علیه السلام می رسید مصادره كنند.

نسبت به امام هادی علیه السلام سختگیری های فراوان داشت و همو بود كه به یحیی بن هرثمه دستور داد كه با سیصد نفر از لشكریان بسوی



[ صفحه 58]



مدینه حركت كند و با نامه ای خدعه آمیز، او را به سامراء بكشاند.

و نیز همو بود كه دستور داد حرم و قبر مطهر امام حسین علیه السلام را تخریب كرده و زمین آن را شخم زنند و هیچ آثاری از مقابر مطهر عراق باقی نگذارند.

و نیز همو بود كه دستور داد زبان ابن سكیت را - كه گفته بود قنبر خادم علی علیه السلام از تو و دو فرزندت بهتر است - از پشت سر بیرون كشند و شكمش را پاره كنند.

عاقبت پس از اهانتی كه به امام هادی علیه السلام روا داشت به نفرین حضرت دچار گشته كشته شد.

ب) منتصر:

متوكل در شب چهارشنبه چهارم شوال 249 به دعای امام هادی علیه السلام كشته شد و پسرش منتصر به جای او به حكومت رسید، مدت خلافت او اگرچه بیش از شش ماه طول نكشید لكن گشایش و فرجی در كار شیعیان آل ابوطالب علیه السلام به شمار می آمد؛ زیرا منتصر در حق آنان به عطوفت و نیكی رفتار می كرد و مالهای بسیاری را در بین آنان توزیع می نمود. و بیشتر ترجیح می داد كه در هر كاری با آنچه پدرش (لعنه الله) انجام می داد مخالفت ورزد و با روش و مسلك او ضدیت كامل داشت. هیچ موردی از دستگیری یا حبس و قتل شیعیان به دست او در كتب تاریخی ذكر نشده است.

طبری گوید: اولین كاری كه به دست منتصر پس از كسب خلافت صورت گرفت عزل صالح بن علی از امارت مدینه و نصب علی بن حسین بن اسماعیل به جای او بود. نقل شده است كه در حین وداع با علی بن حسین گفت: ای علی من تو را به شهری می فرستم كه به منزله ی



[ صفحه 59]



گوشت و خون من است، پس مواظب باش كه با آل ابی طالب چگونه رفتار می كنی.

ج) مستعین:

احمد بن محمد بن معتصم، در روزی كه منتصر وفات كرد به عنوان خلیفه، مورد بیعت قرار گرفت. دو تن از فرماندهان ترك به نام «بغا» و «وصیف» در زمان او متولی امور حكومت بودند. معتز و مؤید فرزندان متوكل به دستور او زندانی شدند تا مبادا علیه حكومت فتنه انگیزی كنند.

زمانی كه مستعین در دارالسلام بغداد بسر می برد، گروهی از موالی كه مورد بی مهری مستعین و دو وزیر ترك او قرار گرفته بودند؛ در سامرا توطئه ای چیدند و معتز را از زندان خارج ساخته با او بیعت كردند. در سال 251 مستعین پس از نبرد با ابواحمد و لشكریانش كه همگی از موالی بودند، عاقبت تن به صلح داد و خود را از خلافت خلع كرد و قرار شد كه همراه با خانواده اش به سوی «واسط» سفر كند. اما در بین راه فرستاده ی معتز به نام سعید بن صالح راه بر او گرفت و سرش را بریده و به سوی معتز فرستاد.

مستعین نسبت به امام حسن عسكری علیه السلام و پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام سختگیری فراوان داشت.

د) معتز:

پس از كشتن مستعین، معتز خلافت بلامنازع عباسیان را به عهده گرفت. او كه نامش محمد و فرزند متوكل بود، در محرم سال 252 از عموم مردم بیعت گرفت و در طی حكومت خود جنایات فراوان در حق شیعیان و خصوصا امام هادی علیه السلام و امام عسكری علیه السلام انجام داد.

او در سال 254 به وسیله ی زهر، امام دهم حضرت علی النقی علیه السلام را



[ صفحه 60]



به شهادت رساند و پس از آنان تصمیم قطعی در شهید نمودن امام حسن عسكری علیه السلام داشت. او بارها امام عسكری علیه السلام را از زندانی به زندان دیگر منتقل می ساخت و اهانت بسیار در حق ایشان روا می داشت.

او از میان اتراك متعصب ترین و خشن ترین آنان را بر امارت مدینه و مراقبت اهل بیت علیهم السلام گماشته بود. او به خاطر ترس از سلب حكومت، همه ی سران مقتدر و صاحب نام را تحت مراقبت داشت و با اندك اتهامی آنان را دستگیر كرده و می كشت. همین امر باعث خروج بعضی سران گشته و عاقبت سبب قتل او شد.

در كیفیت قتل او مسعودی گفته است: برخی معتقدند كه از خوردن و آشامیدن باز داشته شد تا در اثر گرسنگی و تشنگی جان داد. برخی دیگر عقیده دارند كه آب جوشان به روده هایش تزریق كردند به گونه ای كه تمام احشایش ورم كرد و مرد.

اما مشهورتر آن است كه وارد حمامش نمودند و حمام را گداختند و او را از خارج شدن بازداشتند، پس از آنكه از حرارت و تشنگی جانش به لب رسید، او را خارج ساخته و قدحی آب، همراه با یخ به او خورانیدند بطوری كه كبدش متلاشی شد.

هـ) مهتدی:

محمد بن واثق نوه ی هارون الرشید بود كه در سال 255 به حكومت رسید و دست به كشتار تركان زد و آنان بر او شوریدند و صالح بن وصیف را كه مقربترین و بزرگترین وزیر و محل اعتماد او بود كشتند و سرش را بر در خانه ی مهتدی آویختند؛ تا خواری و ذلت او را به نمایش گذارند. مهتدی عاقبت به دست همین اتراك كشته شد،



[ صفحه 61]



در حالی كه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام هنوز به دستور او در زندان بسر می بردند.

ابوهاشم نقل كرده است كه من در حبس مهتدی با حضرت ابومحمد علیه السلام همراه بودم كه شبی به من فرمود: «این طاغی امشب اراده كرده است كه اراده ی الهی را به بازی گیرد در حالی كه خداوند رشته ی عمر او را قطع می گرداند.»

چون صبح شد فتنه ی اتراك بر مهتدی شروع شده بود و مردم هم به خاطر عقاید باطل مهتدی، با اتراك همراه شدند و او را كشتند. در حالی كه او تصمیم قطعی بر كشتن ابومحمد علیه السلام داشت.

و) معتمد:

پس از كشته شدن مهتدی در سال 256، ه. ق احمد بن متوكل به حكومت و خلافت دست یافت. او بر خلاف مهتدی، دیگر باره اتراك را منزلت و مقام بخشید و از عداوت آنان نسبت به خاندان ابوطالب بهره های فراوان گرفت.

او به شكل های مختلف سعی در از بین بردن امام حسن عسكری علیه السلام داشت و به نحریر اجازه داد كه سخت ترین رفتار را در حق آن بزرگوار داشته باشد و حتی او را پیش شیران اندازد.

او بطور مرموزی در فریب افكار عمومی می كوشید و در ظاهر از مخالفت و ابراز عداوت اهل بیت سر باز می زد. مقرر كرده بود كه حضرت امام عسكری علیه السلام هر هفته دو بار از محل سكونت اجباری خود در سامراء به محل دربار رفته و در سرای عام، محل حكومت، حضور پیدا كند.

نقشه ی قتل امام عسكری علیه السلام را نیز با كمك وزیران ترك و طبیبان



[ صفحه 62]



یهودی دربار، آنچنان با دقت طراحی كرده بود كه امر شهادت آن بزرگوار بر همه ی مردم و حتی بسیاری از تاریخ نگاران مشتبه شده و با عقیده ی شیعه در عدم وفات طبیعی او، با تردید برخورد كنند. عجیب تر آنكه گفته اند پس از شهادت امام علیه السلام او همه ی ثروت خود را در بین مردم تقسیم می كند و به اقامه ی عزا می پردازد.

قابل ذكر است كه در اثر این همه تغییرات و تحولاتی كه در طی حیات و امامت امام حسن عسكری علیه السلام در دستگاه حكومت عباسیان پیش آمده بود، بطور طبیعی ضعف فراوانی در اداره ی امور كشور پهناور اسلامی، به آنان روآورده و شورش های زیادی در گوشه و كنار مملكت ایجاد شده بود.

خلفای جور عباسی كه اكثرا سرگرم عیش و نوش خود بوده و از امور كشورداری اطلاع چندانی نداشتند، با غافل ماندن از سرزمین های مختلف تحت نفوذ خود، میدان را برای طغیان های امیران و گماشتگان خود باز گذاشته و چه بسا از اغتشاشاتی كه در پاره ای نقاط اتفاق می افتاد بی خبر می ماندند.

در چنین اوضاع و احوالی است كه «احمد بن طولون» در مصر تشكیل دولت می دهد و «حسن بن زید علوی» در ناحیه ی «طبرستان» در برابر كارگزاران حكومت عباسی قیام می كند و پس از جنگهای طولانی، آن دیار را تحت تصرف خود در می آورد. «صاحب الزنج» نیز یكی دیگر از كسانی است كه در همین سالها دست به قیام علیه حكومت عباسیان می زند و بصره را به تصرف در می آورد. چنانكه «یعقوب لیث صفاری» در ناحیه ی سیستان بر می آشوبد.



[ صفحه 63]



تأسف بارترین مصیبت توده های مسلمان تحت ستم آن دوران، همین است كه امامان بزرگوار شیعه در چنان شرایطی در زندان و تحت سخت ترین محاصره ها قرار می گیرند، به شكلی كه از سازماندهی نیروهای معتقد و تابع ولایت، كه در گوشه و كنار همه ی بلاد اسلامی پراكنده بودند، باز می مانند. و تاریخ اسلام از تحقق حكومتی الهی بدست توانای فرزندان معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله، محروم می ماند. اگرچه ارتباطات شیعیان با آنان در بسیاری از حركت های ضد ستم و آزادیخواهانه، نقش مؤثری ایفا می كرد.

با توجه به آنچه گذشت، اهمیت و حساسیت مقام و موقعیت والای امام هادی و امام عسكری علیهماالسلام در بین قاطبه ی مسلمانان نیز پدیدار می شود. چرا كه حتی خلفای نالایق عباسی هم بخوبی دریافته بودند كه در میان این همه تحركات علیه حكومت و سازماندهی های نظامی و مردمی علیه دربار عباسی، تنها پایگاه خطرآفرین كه در صورت آزادی و فرصت عمل یافتن، بنیانهای خلافت جور آنان را زیر و رو می كند ولایت و امامت اهلبیت پیامبر علیهم السلام است.

تاریخ نیز بر همین عقیده گواهی می دهد. زیرا با همه ی بی لیاقتی ها و ناتوانی های خلفا، و علیرغم همه ی قیامهایی كه از ایران گرفته تا مصر بدست مردم و سرداران مختلف در مقابل عباسیان صورت گرفت، باز هم با كنار گذاشته شدن و شهادت ائمه ی معصوم و مظلوم شیعه كه به غیبت امام دوازدهم انجامید و برای قرون متمادی جامعه ی اسلامی و انسانی را از رهبری مستقیم آن رهبران الهی محروم كرد، حكومت



[ صفحه 64]



جائرانه ی عباسیان تا سال 656 هجری قمری استمرار یافت. [1] .


[1] در اين بخش از نوشتار، از كتابهاي مختلف تاريخي و روايي استفاده شده است و پاره اي از مطالب، بويژه برخي تاريخهاي ذكر شده محل اختلاف است.